امروز روز خوب و معمولی ای بود ولی یه سری اتفاقات افتاد که باعث شد روز پرمشغله بشه . مدرسه و خونه هم که عادی و معمولی بود . فقط امروز امتحان ادبیات فارسی داشتیم که اکثر درساشو معلم دلسوز و جانسوز ( ! ) ما به علت غیبت های پیاپی ; به ما نگقته بودند ! . امروز بعد از مدرسه , که یه سری از بچه های پیرو خط امام مدرسه ی ما , میرن چاقاله دزدی در باغهای میدان ولی عصر !!! , به سمت خونه رفتم و با تاکسی رفتم. از اونجا یه چیز خوردم و بعد رفتم کلاس زبان ; آخه امسال سال نوآوری و شکوفایی اقتصادیه ( ! ) ; آقا بازم امروز استاد ما نیومده بود
اسلاً اصلاً دیگه گندشو در آورده این موسسه ما !!! . بجای استاد ما که قرار بود از کانون زبان مثلاً بیاد , یک استاد خانم به نام خانم ..... اومده بود که انصافاً استاد خوبی بود ولی اکثراً با سطح های پایین بر میداشت نمی دونم چرا ؟! . خلاصه هیچموقع مثل اونروز تو زبان فعالیت نکرده بودم. باعث شد که استاد از سطح زبان من خوشش بیاد. هنوز هم که تو کافی نت در حال نوشتن خاطره هستم , اتفاق
خاسی خاصی نیوفتاده است . p-: چارشنبه هم امتحان شیمی داریم D:
سلام وبلاگ قشنگی داری
به وبلاگ منم سر بزن امیدوارم از نجوم خوشت بیاد منتظرم
راستی اگر با تبادل لینک موافقی لینکم کن و بعدش خبرم کن تا لینکت کنم
آنانکه خاک را به نظر کیمیا کنند(تو) آیا شود که گوشه ی چشمی به ما کنند
به به عجب وبلاگی.خیلی خوب شده راستی اگه وقت کردی یه سری به ما بزن
اگر هم میخوای وبلاگت رو مرکز درآمد و تبلیغات بکنی من راهش رو بلدم بیا به وبلاگم و راه کسب درآمد رو ببین
این هم لینک میون بر
http://www.oxinads.com/?a=5197
سلام لینکت کردم